لیلا موسوینسب در روزنامه قانون نوشت: اکنون که ثبت نام نامزدها برای انتخابات شوراهای اسلامی شهرها انجام شده است، این انتظار میرود تا به مشکلات و معضلاتی که شهرهای کشور با آن روبهرو هستند، بیش از پیش توجه شود. اما هم اکنون و هم روزها و ماههای دیگر سال این مشکلات شهرنشینی هستند که سیاست، حجابی برای توجه به آنها میشود. «نمای ساختمانها» که با منظر شهری و نیز هویت شهرها ارتباط مستقیم دارد، از جمله این مشکلات است. اکنون نمای ساختمانها در همه شهرهای کشور شبیه هم هستند و نمیتوان از این طریق به هویت و تاریخ شهرها پی برد.اينكه علت این امر چیست و چرا نه مسئولان و نه شهروندان، هیچ کدام به نمای ساختمانها اهمیتی نمیدهد، موضوعی است که در گفتوگو با محمد مطلبی، عضو مجمع جهاني فدراسيون بينالمللي معماران و عضو هيات مديره انجمن متخصصان فضاي سبز و منظر ايران درباره آن بحث شد. این گفتوگو را بخوانید.
دلایل بیتوجهی به نمای ساختمان در شهرهای ما چیست؟
این امر به
موضوعهای فرهنگی بر میگردد که اتفاقا بسیار هم پیچیده است. ایرانیها
درونگرا هستند و این امر به مرور منجر به بروز نوعی احساس بیتعلقی به
فضای شهر شده است. در نهایت به ضربالمثلهایی مانند «چهار دیواری اختیاری»
رسیدهاند و به این توجه ندارند که شهر مجموعهای از خانههایی است که به
نمای ساختمانشان بیتوجه بودهاند. مردم میگویند که این قیمت را براي زمین
و خانه هزینه کردهام، پس همانطور که دوست دارم نما را میسازم. از سوی
دیگر ارتباط انسان ایرانی با محیط پیرامونی که یا عشایر بوده است یا
روستایی، بر پایه منفعت شخصی است. بهعبارت دیگر روستایی، روستا را در
مکانی بنا میکرده است که آب باشد و خطرات پیرامونی او را کمتر تهدید کند.
اما در هر صورت به خود فکر میکردهاست. به عنوان مثال در آفریقا و میان
سرخپوستها پیش از حضور ادیان به پرستش مادر زمین میپرداختند. یعنی زمین
مادر آنان بودهاست. اما در فرهنگ ایرانی چنین چیزی نبوده است. علت انتخاب
مکانهای روستایی در ایران، سهولت، امنیت و راحتی بوده است نه احترام به
زمین. آنچه که برای ما همواره اهمیت داشته است، عالم بالاست و بحثهای
ماورايی. قرار هم نیست که همه فرهنگها هم مانند یکدیگر باشند. موضوع دیگر
اقلیم است. اقلیم ما اقلیم خشنی است. اقلیم خشن باعث پناهبردن به سرپناه
ميشود. این امر به مرور دغدغه درون را ایجاد میکردهاست. از سوی دیگر در
دین بر فضای درونی اندرونی و ایجاد فضای محرمیت تاکید شده است. همه این
موارد فرهنگ درونگرایی را برای ما ایجاد کردهاست. زیرا بیرون همواره برای
ما تهدید محسوب میشدهاست.
این عوامل را میتوان برای وضع امروز نیز یک علت دانست؟ چه رابطهای میتوان میان اینها و نمای ساختمان جست؟
آنچه گفته شد با دیدی که نسبت به طبقات اجتماعی در ایران وجود داشتهاست، یعنی طبقه حاکم و محکوم و ترس همیشگی طبقه محکوم از طبقه حاکم تشدید میشدهاست. زیرا حاکم محکومان را زیر دست و مایملک خود میدانستند. بنابراین انسان ایرانی به این نتیجه رسید که من تنها در چهارچوب خانه اختیار دارم. در سالهای اخیر با ساختوسازهای انبوه و قیمت بالای مسکن، فرد به رسیدن به پول در مدت زمان کوتاه فکر میکردهاست. بنابراین برای ظاهر ساختمان با هدف فروش سریعتر هزینه میکرده است. این امر عاملی شدهاست که قضیه درونگرایی تا حدی کمتر شود. اما باز هدف منفعتطلبانه است و فرد برای شهر این اقدام را انجام نمیدهد. برای منفعت خود است که به این کار دست میزند. کسی برای شهر اهمیتی قائل نیست.این یک نکته مهم است که نگاه مردم به شهر منفعتطلبانه است. یک تحقیق دانشگاهی صورت گرفته است که در آن از مردم پرسیدهاند شهر به چه کسی متعلق است. اکثریت گفتهاند که شهر متعلق به خداست یا متعلق به دولت. کسی نگفته است که شهر متعلق به شهروندان است. زمانی که این دید حاکم است، نمیتوان انتظار داشت که شخص به این فکر کند که نمای ساختمانش جزيی از شهر است و باید به آن دقت کرد. اقلیم سخت همواره شخص را به زیر سایه میبرد. با نگاه ماورايی که ایرانیها دارند فرهنگ آنان به این گونه شکل میگیرد که همواره سایهای در بالادست است که باید در ذیل آن فعالیت داشته باشند و آن سایه خیلی بالا ست و به شخص ربطی ندارد. این امر به تضاد دولت- ملت میانجامد. در برخی دورهها این تضاد کمرنگ و در برخی دورهها پررنگ بوده است اما همواره وجود داشتهاست.
پس چه چیزی از شهر برای شهروندان ما اهمیت دارد؟
زمانی که شما میگویید شهر مربوط به دولت است، دولت بالا ست و دست نیافتنی، در واقع میگویید که شهر به شخص من ربطی ندارد. چیزی که به من مربوط است، مبلمان درون خانه است، نه نمای ساختمان و تطابقش با سایر ساختمانها. در حالی که اگر شهر متعلق به دولت و خدا باشد، به این معنی نیست که به شهروند تعلق ندارد. اما احساس مردم از جدایی شهر از آنان سخن میگوید. به این ترتیب نمای ساختمان هیچ اهمیتی برای شهروندان نخواهد داشت.در کل نمای ساختمان برای ما اهمیت ندارد، مگر اینکه بخواهیم چشم همسایه را در بیاوریم یا منفعت کسب کنیم. کسی برای خود شهر و تعلق به شهر این کار را انجام نمیدهد. توجهی نمیکند که این نما چه تاثیری بر عابران پیاده دارد و حتی میتواند شوک روانی برای شهروندان ایجاد کند.حتی در جامعه حرفهای ما نیز همین دید حاکم است. معماری که طراحی میکند به اصول کاری ندارد. او تنها به رضایت کارفرما و پول فکر میکند.
راه حل چیست؟ چه بکنیم که مردم به نمای ساختمان و در نهایت به شهر اهمیت بدهند و خود را در سرنوشت آن سهیم بدانند؟
زمانی میشود جلوی این موارد گرفته شود که نظام مدیریت شهری نظارت کامل و کافی داشته باشد و برای ارائه مجوز ساخت شرایط خاصی را در نظر بگیرد. نقش مدیریت شهری با نظارت و ضوابط سخت در این موارد مشخص میشود. در غیر اینصورت هر کسی به هر صورتی که میخواهد و به نفعش است، عمل خواهد کرد.
اکنون مردم مدیریت شهری را یک ساختار سختگیرانه میدانند. این سختگیری همان نظارت است؟
ضعف مدیریت شهری در ضوابط اینجا خود را نشان میدهد که این ضوابط در نهایت به ممنوعیت استفاده از برخی مصالح در نما محدود میشود. این درحالی است که اینگونه اقدامات چارهساز نیست و بهجا باید به سمت فرهنگسازی رفت. باید شهروندان را تشویق کرد که استفاده از چه چیزهایی در نمای ساختمانها هم برای شخص و هم برای شهروندان خوب و به صرفه است تا در نهایت 20 سال دیگر بتوانیم به فرهنگی در این زمینه دست پیدا کنیم. مدیریت شهری نیز تنها زمانی می تواند نظارت قوی داشته باشد که قوانین نوشته شده از سوی متخصصان را داشته باشد.
برچسبها: لیلا موسوینسب
سیدفرشید غزنینی هاشمی